زندگی مثل یک جادۀ بلند و طـــولانــی است
بخش هایی از جادۀ زندگی، جذابند و دلفریب.
یادم باشد … جاده ها برای رفتن ساخته شدن نه ماندن. جاده ها برای گذارند نه قرار.
هنگامی که پاهای خسته ام به من اجازه راه رفتن نمی دهند دستانت را به من بده ... همانگونه که در کودکی اولین گامهایت را به کمک من برداشتی.....
مشکلاتم یکی یکی پیش چشمم، در مغزم رژه میرفتند. حال خوشی نداشتم. سر
دلم باز شد. شروع کردم گله و شکایت از خودم و دیگران و روزگار ...
صبح یک روز تعطیل سوار اتوبوس شدم. تقریباً یک سوم اتوبوس پر شده بود.
بیشتر مردم آرام نشسته بودند و یا سرشان به چیزی گرم بود و درمجموع فضایی
سرشار از آرامش و سکوتی دلپذیر برقرار بود.
استادی از شاگردانش پرسید: چرا وقتی مردم خشمگین هستند ، صدایشان را بلند
میکنند و با وجود اینکه طرف مقابل کنارشان قرار دارد، سرهم داد میکشند؟
|
یکی از مردان دهکده دوستانش را برای صرف ناهار به باغ بزرگ خود دعوت کرده بود. این مرد دارای زن و فرزندان و نوه های زیادی بود. میزی بزرگ وسط باغ برپا شده بود و روی آن انواع غذاها و میوه ها قرار داشت. |
|
|
|
مطالب بیشتر...
|